زمین من

اکنون زمین از آن من است

زمین من

اکنون زمین از آن من است

چیز هایی که تو این مدت بهم گذشت

سلام

راستیتش نمیدونم چجوری شروع کنم .

بهتره یه فلش بک بزنم به عقب , , ,

تقریبا یک ماهی مونده بود به کنکور و منم خیلی اظطراب داشتم یعنی خیــــــــــــــــــــــــلی ! ! !

خلاصه می گفتم , من خونه تنها درس می خوندم (مثلا!!!) کل خانواده هم رفته بودن جاده چالوس

من بودم یه خونه خالی یه موبایل که فیلتر شکن روش نصب بود و مشکلاتم .

مشکلاتم : مجبور بودم خودم غذا درست کنم

                مجبور بودم شب ها درس بخونم

                مجبور بودم روز ها درس بخونم

حالا از طرفی موبایلمو یه طرحی ( طرح اینترنت نامحدود یک ماهه همراه اول ) زده بودم و شبه از ساعت حدودا بین 12 تا 2 شب میرفتم اینترنت ولگردی تا ساعت بازم حدودا 4 تا 6 صبح ! ! ! ! ! !

بعد 6 صبح می خوابیدم تا 2 بعد از ظهر! ! ! ! ! !

البته نه این که درس نخونم نه درسم هم می خوندم خیلی هم می خوندم .

و آروم آروم زندگیم عوض شد ,,,,

بقول بهرام : (( زندگی یعنی این خوابیدن تو روز  , بیداری تو شب ))

که فکر می کنم این خودش عامل افسردگیه , خلاسه (خلاصه!!!) توی روز هم فوق العاده انرژی داشتم و شده بودم مثل دیوونه ها ,,,,

تقریبا حول حوش کنکور آزاد بود ( یه هفته مونده بود به کنکور سراسری ) که یه حالات عجیبی بهم دست میداد .

استرس , بالا پایین شدن خلق , پریشونی , و بی قراری شدید , و , , ,

حالم خیلی بد بود حالا خدا رو شکر که با اوت وضعیت کنکور رو خوب دادم . منظورم کنکور سراسریه

بعد کنکور حالم خوب که نشد هیچی بد تر هم شد

صبح ها که از خواب بلتد می شدم حالم خیلی گرفته , خراب , و پریشون بود .

فقط شبا حالم خوب بود . ماه رمضون هم که رسیده بود و ,,,

سرتون و درد نیارم آخر سر رفتم پیش یه دکتر خوب و گفت که دچار اظطراب و افسردگی شدم و بالاخره آروم آروم بهتر شدم حالا بماند که چیا گذشت بهم , , , , , , , , ,

خلاصه که قول میدم این وبلاگ رو تا آخرین روز های عمرم ادامه بدم

و همچنین قول میدم که از این به بع حداقل هفته ای یه روز آپ کنم

ادامه دارد ,,,

فعلا , , ,