پک می زنی مرا چو سیگـار ، روزگار
در ازدحام شب تو بیکـــار ، روزگار
ساعت نبسته ام به خود، چونکه بی زمان
مصلوب ساعتم به دیــــوار، روزگار
قایم شدی، چه زود پیدات کـرده ام
حالا تو چشم گیر و بشمــار، روزگار
چه تند می روی در این راه بـی امان
من خسته ام کمی نگـه دار ، روزگار
اصلا که گفته گوش به حرف تو شوم
ول کن مرا و دست بـــردار ، روزگار
این بود حرف های من با تو ، والسلام !
من می روم خدانگهـــــدار ، روزگار
انقدر واسه کنکور درس می خوندم که وقت واسه آپ وبلاگ نداشتم .
انقدر بعد از کنکور خسته بودم که وقت واسه آپ وبلاگ نداشتم !
الان هم می رم دانشگاه و وقت واسه آپ ندارم ! !
کلا روزگار زود می گذره,,, .
البته حرف واسه زدن زیاد دارم اما , , , .
ان شاء الله (انشاالله) از این به بعد زود به زود آپ می کنم .
فعلا ,,, .
پی نوشت : چی می خواسم بگم ؟ یادم رفت !!!
مرسی که بهم سر زدین!!!!!!!!
مطلب جالبی بود موفق باشید